کد مطلب:212730 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:45

عبدالله بن ابی یعفور عبدی کوفی
شیخ طوسی (ره) او را از اصحاب حضرت صادق (ع) شمرده و نام وی را «واقد» یا «وقدان» گفته است. [1] .



[ صفحه 267]



شیخ نجاشی (ره) گوید: عبدالله بن ابی یعفور نامش واقد یا وقدان بوده و كنیه اش ابومحمد است. او ثقه و جلیل القدر بوده، و بین اصحاب و در نزد حضرت صادق (ع) موقعیتی خاص داشته، و در ایام حیات امام از دنیا رفته است. [2] .

او كتابی دارد كه اصحاب آن را از او روایت می كنند. [3] .

در وجیزه و بلغه او را توثیق كرده اند [4] ، و در رجال كشی روایاتی درباره اش نقل شده كه ما بعضی از آنها را ذكر می كنیم:

شیخ كشی، از حمدویه، از ابوحمزه معقل عجلی، از عبدالله بن ابی یعفور روایت كرده كه گفت: وقتی به حضرت صادق (ع) عرض كردم: به خدا سوگند، اگر شما اناری را دو نصف كنی و بگویی این نصف حرام است و این نصف حلال؛ شهادت می دهم كه آن چه را گفتی حلال است حلال، و آن چه را كه گفتی حرام، حرام است. حضرت دو مرتبه فرمود: خدا تو را رحمت كند. [5] .

و در روایت دیگر، حضرت صادق (ع) فرمود: من نیافتم احدی را كه قبول كند سفارش مرا، و اطاعت نماید امر مرا، مگر عبداله بن ابی یعفور. [6] .

از زید شحام روایت شده كه گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: من نیافتم كسی را كه اطاعت كند فرمان مرا، و گفته مرا بپذیرد، و قدم به دنبال یاران پدرم بردارد، مگر دو نفر كه خدا هر دو را رحمت كناد: یكی عبدالله بن ابی یعفور و دیگری حمران بن اعین؛ آن دو نفر مؤمن خالص و از شیعیان ما می باشند؛ نامهای آنان در كتاب اصحاب یمین است كه خداوند آن كتاب را به محمد صلی الله علیه و آله مرحمت فرموده. [7] .

در كافی، از ابی كهمس روایت شده كه گفت: به امام صادق (ع) عرض كردم: عبدالله بن ابی یعفور به شما سلام می رساند، فرمود: بر تو و بر او سلام باد؛ چون نزد عبدالله رفتی سلامش رسان و به بگو، جعفر بن محمد بن تو می گوید: در آن چه علی نزد رسول



[ صفحه 268]



خدا (ص) به مقام رسید، بنگر، و ملازمش باش؛ همانا علی نزد رسول خدا (ص) به سبب راستگویی و ادای امانت به آن مقام رسید. [8] .

عبدالله بن ابی یعفور گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: مبادا مردم تو را نسبت به خودت بفریبند، كه همانا امر (نتیجه اعمال) به تو خواهد رسید نه به آنان؛ و نباید روزت به چنین و چنان سپری شود، كه همانا كسی با تو هست كه اعمال تو را حفظ و ضبط می كند؛ و خوبی اندك را كم مشمار كه فردا روز آن را به صورتی خواهی دید كه تو را شادمان كند، و بدی اندك را كم مشمار كه فردا روز آن را به صورتی خواهی دید كه تو را ناراحت سازد؛ و كار نیك كن كه من ندیدم چیزی را كه پی جوتر و سریعتر باشد از كار نیكی كه به دنبال گناه گذشته ای انجام گیرد، پروردگار جل اسمه می فرماید: «ان الحسنات یذهبن السیئات ذلك ذكری للذاكرین» [9] - همانا نیكی ها، بدی ها را از بین می برند، و این یادآوری است از برای اهل ذكر - [10] .

در كافی، از ابن ابی یعفور، از امام صادق (ع) روایت شده كه فرمود: مردم را با غیر زبان (بلكه با كردار) خویش به خیر و نیكوكاری دعوت كنید؛ مردم باید كوشش در عبادت و راستگویی و پرهیزكاری شما را ببینند. [11] .

روایت شده كه ابن ابی یعفور موقعی برای ادای شهادت، به محضر ابویوسف قاضی، رفت. ابویوسف گفت: آرزو نمی كنم برایت چیزی بگویم، چون همسایه منی و جز راستی و عبادت طولانی شب، از تو چیزی معهود نیست، الا یك خصلت. عبدالله گفت، آن چیست؟ گفت: تمایل تو به شیعه گری! ابن ابی یعفور به طوری گریه كرد كه اشكش جاری گشت، و گفت: مرا به مردمی نسبت دادی كه می ترسم از آنان نباشم. ابویوسف شهادتش را پذیرفت. [12] .

ابن ابی عمیر گوید: ابن ابی یعفور و معلی بن خنیس در نیل بودند - در زمان امام صادق (ع) - كه راجع به ذبائح یهودیان اختلاف كردند. معلی از ذبیحه یهودیان بخورد و ابن ابی یعفور احتیاط كرد و از خوردن خودداری نمود. هنگامی كه به محضر امام صادق (ع)



[ صفحه 269]



شرفیاب شدند و جریان را عوض كردند، حضرت عمل ابن ابی یعفور را تأیید كرد و معلی را خطا كار دانست. [13] .

و بالجمله، در ایام حیات امام صادق (ع)، در سال طاعون، ابن ابی یعفور وفات كرد. بعد از فوت، او حضرت صادق (ع) برای مفضل بن عمر، مرقومه ای نوشته، تمام آن مدح و ثناء و ترضیه است از ابن ابی یعفور، به كلماتی كه دلالت دارد بر جلالت شأن او به مرتبه ای كه عقل حیرت می كند [14] ، و چگونه این طور نباشد در حالی كه او از حواریین امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به شمار رفته [15] ، رحمه الله و رضوانه علیه و احشرنا معهم بحق محمد و آله الطاهرین، آمین یا رب العالمین.


[1] رجال الطوسي، ص 223.

[2] رجال نجاشي، ص 147 - خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 53.

[3] رجال نجاشي، ص 147 - خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 53.

[4] تنقيح المقال، ج 2، ص 166، رديف 6730.

[5] رجال كشي، ص 215.

[6] رجال كشي، ص 213 - و نيز در ص 215، روايت ديگري از امام صادق (ع) نقل شده كه به ابواسامه، زيد شحام، فرمود: و الله، نيافتم احدي را كه اطاعتم كند و گفته مرا بپذيرد، مگر يك نفر، رحمة الله عليه، و او عبدالله بن ابي يعفور بود؛ هرگاه من او را فرماني مي دادم يا سفارشي مي كردم، فرمان مرا اطاعت مي كرد و گفته مرا مي پذيرفت.

[7] اختيار معرفة الرجال، ص 180.

[8] اصول كافي، ج 2، باب راستگويي، ص 85.

[9] سوره هود، آيه 114.

[10] امالي شيخ مفيد، مجلس 23، ح 3.

[11] اصول كافي، ج 2، باب راستگويي، ص 86.

[12] سفينة البحار، ج 2، ص 124.

[13] رجال كشي، ص 214.

سيد مرتضي (ره)، در مسائل الطرابلسيات، داستان را به گونه ديگر نقل كرده است (سفينة البحار، ج 2، ص 255).

[14] رجال كشي، ص 215 - 214.

[15] اختيار معرفة الرجال، ص 10.